مسابقه ای جهت طرحریزی یک بازی اقتصادی

انجمن كارآفريني و مهارتهاي كسب وكار دانشگاه كاشان تصميم به انجام يك بازي اقتصادي عمومي در دانشگاه دارد در صورت داشتن ايده يا نوع خاصي از بازي از طريق ايميل به ما اطلاع دهيد.
anjoman.karafariny@yahoo.com

anjoman.karafariny@gmail.com

من که اصلا فرصتش را ندارم اگر دوستان تمایلی به این موضوع دارند می توانند با آدرس فوق تماس برقرار نمایند.

تئوری آشوب(chaos Theory)

توضیح در متن

تئوری دستگاه‏های پويا (dynamical systems theory) شاخه‏ای از رياضيات است كه با دستگاه‏هايی كه حركتشان بر اساس قوانين ساده‏ای هستند در رابطه می‏باشد. اين تئوری برای اولين بار در قرن هفدهم ميلادی توسط نيوتن زمانی كه می‏خواست، حركات منظومه شمسی را بر اساس قوانين جديدش، تئوری عمومی جاذبه (theory of universal gravitation) ، مدل سازی كند‏، پرورش يافت.
تئوری آشوب، نوع پيشرفته‏ای از تئوری دستگاه‏های پويا می‏باشد كه تمام توجه خود را بر روی حركت‏های بسيار پيچيده (complex motions) كه حركات آشوبناك ناميده می‏شوند، قرار داده‏است. توجه داشته باشيد كه اين حركات تماماً غير خطی هستند.
به عنوان يك تعريف عام می‏توان گفت كه هر حركت پيچيده در تقابل با حركت‏های ساده (يا بدون حركت و ساكن) و يا دارای يك حركت با دوره‏ تناوب مشخص، يك آشوب محسوب می‏شوند. يكی از ويژگی‌های اساسی موجودات آشوبناك آن است كه با تغييرات بسيار اندك در مقدار اوليه آن‌ها در حركت بعدی می‌تواند به طور وحشتناك و غير قابل پيش‌بينی تغيير كنند!
شايد بهترين مثالی كه در اين رابطه بتوان زد همانا اثر بال پروانه‌ای (the butterfly effect) باشد. بر اساس حالت‌های غير خطی وضعيت آب و هوايی، جريان هوای حاصل از بال زدن يك پروانه كوچك در آمريكای مركزی می‌تواند در تئوری طوفان عظيمی در آمريكای شمالی ايجاد كند!
تمام تلاش رياضيدانان و فيزيكدانان پيدا كردن راه‌هايی برای پيش‌بينی چنين رويدادهايی هست كه تمام جهان ما احاطه كرده‌اند.

(http://babakarj.blogspot.com/2005/03/blog-post_111106222489352682.html

تئوری بی‌نظمی یا آشوب تئوری می‌باشد که فکر و ذهن بشر را به خود واداشته ‌است . این تئوری که در حیطه های مختلف علوم تجربی، ریاضی، رفتاری، مدیریتی، و اجتماعی وارد شده‌است و باعث تغییر در نوع دیدگاه بشر به حل مسائل غیر قابل پیش‌بینی شده‌است .

انگاره اصلی و کلیدی تئوری آشوب این است که :

در هر بی‌نظمی، نظمی نهفته‌است به این معنا که نباید نظم را تنها در یک مقیاس جستجو کرد.
پدیده‌ای که در مقیاس محلی، کاملاً تصادفی و غیر قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد چه بسا در مقیاس بزرگتر، کاملاً پایا و قابل پیش‌بینی باشد.

اکنون دانشمندان به نقش خلاقانه بی‌نظمی و آشوب پی برده اند و جهان را مجموعه‌ای از سیستم‌هایی می‌دانند که به شیوه‌های خود سازمانده و تصادفی عمل می‌کنند و این در شرایطی است این سیستم‌ها :
از نظم به بی‌نظمی و از بی‌نظمی به نظم ختم می‌شوند. این تئوری پارادوکس گونه نظریه بی‌نظمی است که به آن خواهیم پرداخت.

بی‌نظمی یا آشوب Chaos ) ) چیست ؟

در لغت به معنای در هم ریختگی، آشفتگی، بی‌نظمی است و مترادف آن در مکانیک Turbulance یا تلاطم می‌باشد. این واژه به معنی فقدان هرگونه ساختار یا نظم است و معمولاً در محاورات روزمره آشوب و آشفتگی نشانه بی‌نظمی و سازمان نیافتگی، ناکارایی و در هم ریختگی به نظر آورده می‌گردد و جنبه منفی در بر دارد.

اما با پیرایش نگرش جدید و روشن شدن ابعاد علمی و نظری آن امروزه دیگر بی‌نظمی و آشوب به مفهوم سازمان نیافتگی و درهم ریختگی تلقی نمی‌گردد. بلکه بی‌نظمی وجود جنبه‌های غیر قابل پیش‌بینی و اتفاقی در پدیده‌های پویاست که ویژگی خاص خود را داراست. بی‌نظمی نوعی نظم غائی در بی‌نظمی است.

هیلز در ۱۹۹۰ آشوب را اینگونه تعریف می‌کند: «بی‌نظمی و آشوب نوعی بی‌نظمی منظم یا نظم در بی‌نظمی است بی‌نظمی از این رو که نتایج آن غیر قابل پیش‌بینی است و منظم بدان جهت که از نوعی قطعیت برخوردار است». تعریف هیلز از بی‌نظمی مصداق کلمه لاتین آن است یعنی Orderly Disorder در نظم بی‌نظمی است و در بی‌نظمی نوعی نظم وجود دارد که همان تعریف هیلز است.

همچنین آدامس (H.Adams) آشفتگی را اینگونه تعریف می‌کند: از آشفتگی زندگی زائیده می‌شود در حالیکه از نظم عادت به وجود می‌آید. بی‌نظمی در مفهوم علمی یک مفهوم ریاضی محسوب می‌شود که شاید نتوان خیلی دقیق آن را تعریف کرد اما می‌توان آن را نوعی اتفاقی بودن همراه با قطعیت دانست. قطعیت آن به خاطر آن است که بی‌نظمی دلایل درونی دارد و به علت اختلالات خارجی رخ نمی‌دهد، اتفاقی بودن آن به دلیل آن است که رفتار بی‌نظمی، بی‌قاعده و غیر قابل پیش‌بینی است.

ویژگی‌های تئوری آشوب (بی‌نظمی)

1.       اثر پروانه‌ای ( Butterfly Effect )

2.       سازگاری پویا ( Dynamic Adaptation )

3.       جاذبه‌های غریب  Strange Attractors ))

4.       خود مانایی ( Self Similarity )

اثر پروانه‌ای

این اثر را اثر پروانه‌ای نام‌گذاری کرده اند. ادوارد لورنز استاد هواشناسی دانشگاه MCI در سال 1973، نتایج محاسبات دستگاه معادلات دیفرانسیل متشکل از سه معادله دیفرانسیل غیرخطی و معین مربوط به جابه‌جایی حرارتی جو را منتشر و ملاحظه کرد که در محدوده معینی از عوامل معادلات، بدون مدخلیت عناصر تصادفی یا ورود اغتشاش خارجی نوع نوسانات نامنظم در پاسخ به سیستم بروز داده می‌شود. وی در ادامه تحقیقات خود با شگفتی به این نتیجه رسید که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه معادلات پیش‌بینی کننده وضع جوی منجر به نوسانات در پاسخ سیستم و تغییرات شدید در نتایج حاصل از آنها می‌گردد. لورنز، این خاصیت را اثر پروانه‌ای نام نهاد، به این معنا که یک تغییر جزئی در شرایط اولیه می‌تواند به نتایج وسیع و پیش‌بینی نشده در سیستم منجر گردد، این مسأله، سنگ‌بنای تئوری آشوب است. زیرا، در نظریه آشوب یا بی‌نظمی اعتقاد بر آن است که در تمامی پدیده‌ها، نقاطی وجود دارند که تغییر اندک در آنها باعث تغییرات عظیم خواهد شد، در این رابطه، سیستم‌های اقتصادی سیاسی، اجتماعی و سازمانی، همچون سیستم‌های جوی از اثر پروانه‌ای برخوردارند، تحلیل‌گران باید با آگاهی از این نکته مهم، به تحلیل و تنظیم مسائل مربوط بپردازند.ادوارد نورتن لورنز هواشناس و ریاضیدان موسسه تکنولوژی ماساچوست و تئوریسن تئوریهای معروفی "بی نظمی" و "اثر پروانه ای" در سن 90 سالگی در کمبریج ماساچوست در گذشت. وی در 23 می 1917 متولد و در 16 آوریل 2008 دارفانی را وداع گفت. این دانشمند در تئوری "اثر پروانه ای" گفته است: "ضربه های بالهای پروانه ای در برزیل می توانند در تکزاس توفان به پا کنند."در این تئوری لورنز توضیح می دهد که تداوم تغییرات بی نهایت کوچکی که در اثر بال زدن پروانه ایجاد می شود نتایج ویرانگری تولید می کند.

این تئوری در خصوص پدیده هایی چون تغییرات آب و هوایی غیرمنتظره و حوادث و فرایندهایی که نمی توانند با استفاده از برهانها و قوانین ریاضی رایج، مثل تئوری احتمالات مدل سازی و پیش بینی شوند، توضیح می دهد.

اثر پروانه‌ای نام پدیده‌ای است که به دلیل حساسیت سیستمهای اشوبناک به شرایط اولیه ایجاد می‌شود. این پدیده به این اشاره می‌کند که تغییری کوچک در یک سیستم آشوب‌ناک چون جو سیاره‌ی زمین (مثلاً بال‌زدن پروانه) می‌تواند باعث تغییرات شدید (وقوع توفان در کشوری دیگر) در آینده شود.

ایده‌ این‌که پروانه‌ای می‌تواند باعث تغییری آشوبی شود نخستین بار در ۱۹۵۲ در داستان کوتاهی به نام اوای تندرکار ری بردبری مطرح شد. عبارت «اثر پروانه ای» هم در ۱۹۶۱ در پی مقاله‌ای از ادوارد لورنتس به وجود آمد. وی در صد سی و نهمین اجلاس EEESدر سال ۱۹۷۲ مقاله‌ای با اين عنوان ارائه داد که «آيا بال‌زدن پروانه‌ای در برزيل می‌تواند باعث ايجاد تندباد در تکزاس شود


سازگاری پویا

سیستم‌های بی‌نظم در ارتباط با محیطشان مانند موجودات زنده عمل می‌کنند و نوعی تطابق و سازگاری پویا بین خود و محیط پیرامونشان ایجاد می‌کنند.

در محيط در حال تغيير امروز، سيستم‌هاي بي‌نظم در ارتباط با محيط‌شان همچون موجودات زنده عمل مي‌کنند، براي رسيدن به موفقيت همواره بايد خلاق و نوآور باشند، اما هنگامي که سيستم به تعادل سازگار نزديک مي‌شود، براي حفظ پويايي نياز به تغييرات اساسي دروني دارد که اين تغييرات به جاي سازگاري و تطبيق با محيط، سازگاري پويا را موجب مي‌گردد که نتيجه آن دگرگوني روابط پايدار بين افراد، الگوهاي رفتاري، الگوهاي کار، نگرش‌ها و طرز تلقي‌ها و فرهنگ‌هاست. برخي از دانشمندان چون مورگان معتقدند: آشفتگي، سازگاري‌ها و انطباق را درهم مي‌شکند که اين مسأله، در ظهور نظر نوين، گاهي بسيار ضروري است، باعث خلاقيت مستمر در سايه تخريب خلاقيت پيشين مي‌شود، مورگان خاصيت خودنظمي در سيستم‌ها را تابع چهار اصل مي‌داند، نخست، سيستم بايد توان احساس و درک محيط و جذب اطلاعات از محيط را داشته باشد. دوم، سيستم بايد قادر به برقراري ارتباط بين اين اطلاعات و عمليات باشد. سوم و چهارم، آگاهي از انحرافات و توانايي اجراي عمليات اصلاحي را داشته باشد.

جاذبه های غریب

جاذبه‌هاي نقطه‌اي و دوره‌اي پايه‌هاي فيزيک نيوتني کلاسيک است که بيان‌گر الگوي منظم و باثبات در حرکت پديده‌ها و روابط آنهاست، مانند حرکت دادن يک مداد روي کاغذ حول محور خودش با شعاع يکسان، که نتيجه آن شکل دايره است که اين بيانگر جاذبه نقطه‌اي است. در اوايل دهه 1960 ادوارد لورنز در تحقيقات خود جاذبه ديگري را کشف کرد که توسط ديويد روتل و فلوريس تاکنس «جاذبه‌ عجيب» ناميده شد. برخلاف ساير جاذبه‌ها، اين جاذبه نه نقطه‌اي و نه دوره‌اي بود، بلکه رفتاري است که سيستم ارائه مي‌دهد، هرگز خودش را تکرار نمي‌کرد. اين جاذبه عجيب، محصول غيرخطي بودن روابط پديده‌ها و تعامل‌پذيري آنهاست. غيرقابل پيش‌بيني بودن رفتار در جاذبه‌هاي عجيب تابع دو پديده است: اولي مربوط به حساسيت نسبت به شرايط اوليه است که لورنز آن را اثر پروانه‌اي ناميد. دوم، همه آنچه را که ما در نظر اول بي‌نظم و آشوب‌گونه مي‌بينيم، در درازمدت و با گذر زمان الگويي منظم و داراي نظم از خود نشان مي‌دهد. به سخني ديگر، تغييرات شديد، رفتارهاي نامنظم، دگرگوني‌ها غيرقابل پيش‌بيني، حرکات بحراني و همه در ذرات خود داراي نظمي نهفته

این جاذبه‌ها نوعی بی‌نظمی در خود دارند که اگر با دقت به آن‌ها بنگریم و نوع دیدگاهمان را نسبت به آن‌ها عوض کنیم. به نظم عمیق آن‌ها پی خواهیم برد. به طور مثال تصاویر هندسی برگرفته شده از قوم اینکا در صحرای پرو حاکی آن است که اگر از نزدیک به آن‌ها بنگریم بی‌نظمی‌ها را نشان می‌دهند اما اگر از دور دست به آن‌ها بنگریم تصاویر معناداری را در ذهن متبادر می‌سازد. این نوع جاذبه‌ها حاوی مطالب مهمی هستند و آن اینست که در نظر اول نباید محیط پیرامون خود را آشوب ناک توصیف کنیم بلکه با تغییر دیدگاه خود می‌توان این آشوب را به یک نظم تبدیل کرد.

خود مانایی

در تئوری آشوب؛ نوعی شباهت بین اجزا و کل قابل تشخیص است. بدین ترتیب که هر جزئی از الگو همانند و متشابه کل می‌باشد. خاصیت خود مانایی در رفتار اعضای سازمان نیز می‌تواند نوعی وحدت ایجاد کند؛ همه افراد به یکسو و یک جهت و هدف واحدی نظر دارند. این ویژگی ازنظریه بی‌نظمی؛ بیشتر در فرکتال‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد.

اولين بار، هولوگرافي در سال 1948 توسط دنيس گابور مطرح شد. مورگان در کتاب خود تحت عنوان «نگارهاي سازمان» در استعاره سازمان‌ به مثابه مغز، ويژگي‌هاي هولوگرافي را بدين شرح بيان مي‌کند: جزء خاصيت کل را داشته و مانند آن عمل مي‌کند، سيستم توانايي يادگيري را دارد، سيستم داراي توانايي خودسازمان‌دهي است، حتي اگر قسمت‌هايي از سيستم برداشته شود، سيستم به راحتي مي‌تواند به فعاليت خود ادامه دهد.

 

نظریه بی‌نظمی در شاخه‌های مختلف ۱. اقتصاد ۲. فیزیک ۳. ریاضی ۴. پرستاری ۵. مدیریت ۶. موسیقی و...

نمونه ها :

1 – طوفان بزرگ

چندی از دانشمندان آب و هواشناسی در حال بررسی شرایط آب و هوایی در یک منطقه خاص که در آن جا آب‌ و هوایی نسبتاً منظم و بی‌تغییر بود پرداختند. آن‌ها به مدت ۲ سال مشغول بررسی آب و هوای این منطقه بودند در سال اول پدیده‌ای مشاهده نگردید. اما در پاییز سال دوم ناگهان شرایط آب و هوایی که دستگاه اندازه‌گیری آب و هوا نشان می‌داد به هم ریخت اما آثار این به هم ریختگی در آب و هوا مشاهده نگردید. دانشمندان بر آن شدند که این بی‌نظمی ایجاد شده در آب و هوا و دستگاه اندازه‌گیری را به گونه توجیه کنند اما این امر میسر نشد. دانشمندان ۱ سال دیگر به این شرایط ادامه داده تا به موفقیت دست یافتند و آن این بود که در آن سال به علت هجوم پرندگان به دریاچه‌ای در آن نزدیکی و پر زدن آن‌ها در فراز این دریاچه فشاری به جو آمده که این فشار باعث آن گردیده‌است که دستگاه‌های اندازه‌گیری برخلاف آن چه دیده شده ثبت کنند. دانشمندان بر آن شدند که با استفاده از دستگاه‌هایی نبود پرندگان در فراز این دریاچه را شبیه‌سازی کرده و نتایج را بررسی کنند. آن‌ها پس از بررسی به این نتیجه رسیدند که اگر این پرندگان از آن سال به بعد به آن جا در بالای دریاچه هجوم نمی‌آوردند طوفانی بزرگ در آن منطقه شکل می‌گرفت و باعث تخریب ۱۲ هکتار از این منطقه می‌گردید. در حقیقت پر زدن آن پرندگان باعث می‌شد که شرایط شکل‌گیری این طوفان پیش نیاید  

در واقع مهم‌ترین اصل نظریه آشوب ایجاد گردید و آن عبارت بود از:

پروانه‌ای در آفریقا بال می‌زند و باعث ایجاد گردبادی در آمریکای جنوبی می‌گردد .

این اصل بیان می‌کند که کوچک‌ترین تغییر در این جهان باعث بی‌نظمی‌های بزرگی خواهد گردید.

2 – تولید مثل قورباغه های نر

 دانشمندان این زمینه از علوم در بررسی برای انقضای قورباغه‌ها بودند آن‌ها تعدادی قورباغه را در فضای سربسته نگه داشت و منتظر نابودی آن‌ها بودند که ناگاه مشاهده کردند که این قورباغه‌ها که همگی نر بودند تولید مثل کرده و تعداد آن‌ها بیشتر شده‌است با تحقیقات انجام شده بر روی آن‌ها به این نتیجه رسیدند که قورباغه‌ها در ۶ ماه اول هویت خود را داشته و در ۶ ماه بعدی جنسیت خود را عوض کرده‌اند تا نسل آن‌ها همچنان باقی بماند. این آزمایشات منجر به ایجاد دومین اصل نظریه بی‌نظمی گردید: زندگی برای بقا راه خود را خواهد یافت.

3 – مقیاس اندازه گیری و مدل فرکتالی مندلبرت

مندلبرت وقتی که بر روی تحقیی پیرامون طول سواحل انگلیس مطالعه می‌کرد به این نتیجه رسید که هرگاه در مقیاس بزرگ این طول اندازه گرفته شود بیشتر از زمانی است که در مقیاس کوچکتر باشد.

این بی‌نظمی ایجاد شده باعث ایجاد شاخه ریاضی نظریه بی‌نظمی به نام فرکتال گردید. از لحاظ واژه مندلبرت انتخاب اصلاح فرکتال (fractal) را از واژه لاتین fractus یا fractura (به معنای شکسته) گرفت تا به ماهیت قطعه قطعه شونده که یکی از مشخصه‌های اصلی این فرم است، تاکید داشته باشد. فرهنگستان لغت و زبان فارسی کلمه برخال را برای فرکتال تصویب کرده‌است. کلمه فرکتال به معنی سنگی است که به شکل نامنظم شکسته شده باشد.

نظریه بی‌نظمی در اقتصاد

همانطور که گفته شد بعد از پیدایش این نظریه در جهان بشری این نظریه باعث گردید که نوع دیدگاه افراد به مسائل غیر قابل حل و غیر قابل پیش‌بینی عوض گردیده و منجر به ارائه شیوه‌های جدیدی برای مطالعه جریانات بسیار پیچیده که به ظاهر تصادفی و غیر قابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد گردد. بیشترین کاربرد آن در اقتصاد پیش‌بینی متغیرهای پولی و مالی و بازارهای جهانی به ویژه بازار نفت و مدل‌های اقتصاد کلان جاری در کشورهای مختلف است. اینکه چگونه یک اقتصاد دان از این وضع آشوب‌ناک استفاده کرده و به سود سرشار دست بیابد بسیار مشکل است چون همانطور که گفته شد اساس این نظریه غیر قابل پیش‌بینی بودن آن است اما اگر نوع دیدگاه انسان به آن عوض شود شاید باعث پیش‌بینی درست از وضعیت سیستم آشوبناک گردد.

نظریه بی‌نظمی در پرستاری و موسیقی

ممکن است شما به یک موسیقی گوش داده و از آن لذت فراوانی ببرید آیا می‌دانید تک تک نت‌های این موسیقی ممکن است از بی‌نظمی برخوردار باشند یعنی اگر به نت‌ها به دقت گوش دهید دیگر آن موسیقی آن چنان جذابیت نداشته باشد اما همین نت‌ها هنگامی که کنار هم قرار می‌گیرند موسیقی زیبایی را پایه‌گذاری می‌کنند.

اما در مورد پرستاری! شاید برایتان این گفته خنده دار باشد اما باید حتی در مواظبت از بیماران روانی یا افرادی که مشکل روحی دارند باید روشی را در پیش گرفت که همانند ریاضیات به معادله غیر قابل حل روان آنها دست پیدا کرده و آن را حل کنیم تا این بیمار علاج یابد یعنی باید حرکات او را زیر نظر گرفته و با راه حلی آسان آشفتگی‌های او را به نظم تبدیل کرده تا بیمار ما شفا پیدا کند.

نظریه بی‌نظمی در ریاضی

همانطور که گفته شد نظریه بی‌نظمی مفهومی ریاضی دارد. حال بر آنیم تا خلاصه‌ای از بحث فرکتال که بی‌ربط با تئوری بی‌نظمی یا آشوب نیست در این جا بیاوریم. چگونگی ایجاد فرکتال‌ها را توضیح دادیم. حال اگر بخواهیم از دید کلی به آن‌ها بنگریم فرکتال‌ها به ۳ دسته تقسیم می‌گردند. ۱- هندسه فرکتالی ۲- فرم فرکتالی ۳- حجم فرکتالی فرکتال‌ها ویژگی‌ها نیز دارند: ۱- خودمانایی ۲- عدم بعد صحیح ۳- در مقیاس کوچک پیچیده‌اند ۴- تابع بازگشتی قبل از آن که ویژگی‌های فرکتال را توضیح دهیم برای یادآوری فرکتال را تعریف می‌کنیم. فرکتال شکل هندسی نامنظمی است که به قسمت‌های تقسیم می‌گردند که این اشکال همه شبیه به هم و همه نشانه‌ای از شکل اصلی هستند مثلا درخت کاج. در درخت کاج هر یک از شاخه‌های آن خیلی شبیه یک درخت کاج است ولی در مقیاس بسیار کوچکتر همچنین در مورد برگ سرخس نیز چنین خاصیتی وجود دارد. یعنی هر شاخه درخت کاج در مقایسی کوچکتر نماینده درخت کاج بزرگتر می‌باشد. فرکتال‌ها ممکن است در طبیعت دیده شوند یا توسط کامپیوتر درست گردند و یا توسط انسان در نقاشی‌ها. فرکتال‌ها از قواعد تکرار یا همان توابع بازگشتی پیچیده درست می‌گردند.

منبع فرعی : http://www.rasekhoon.net/Forum/ThreadShow-21737-1.aspx و اصلی از ویکی پدیا با عنوان نظریه بی نظمی و فرکتال 

منبعی دیگر : http://vahid_nessaei2006.persianblog.ir/tag/%D9%BE%DB%8C%DA%86%DB%8C%D8%AF%DA%AF%DB%8C از وحید نثایی دانشجوی دکتر(و شاید دکترای) هوش مصنوعی

 

ادامه نوشته

جنگ‌ها و ديگر نزاع‌ها از جمله سرچشمه‌هاي اصلي و عمده بدبختي انسان‌ها هستند.

سخنراني مهم رابرت اومن هنگام دريافت جايزه نوبل اقتصاد در سال 2005
جنـگ و صلـح

رابرت جي اومن *
مترجم: حسن افروزي
«جنگ‌ها و ديگر نزاع‌ها از جمله سرچشمه‌هاي اصلي و عمده بدبختي انسان‌ها هستند» اين جمله آغازين اعلانيه سال 2005 بانك سوئد براي جايزه اقتصاد به ياد آلفرد نوبل است.


بنابراين شايسته است كه اين سخنراني را به يكي از پرفشارترين و عميق‌ترين موضوعاتي كه بشر تا به حال با آن مواجه شده اختصاص دهيم: جنگ و صلح.
به نظر من شايد ما بايد براي رسيدگي به صلح در جهان جهت تلاش‌هاي خود را تغيير دهيم، تا امروز همه تلاش‌ها براي پايان دادن به نزاع‌هاي خاص بوده‌اند، مثلا: هند و پاكستان، ايرلند شمالي و جنوبي، جنگ‌هاي قاره آفريقا، جنگ‌هاي منطقه بالكان، روسيه و چچن، اسرائيل و ملت‌هاي عرب و ... به نظر من بهتر آن خواهد بود كه ما بايد توجه خود را از موارد خاص سلب كرده و به مطالعه خود جنگ به معناي عمومي آن بپردازيم.
اجازه دهيد تا مقايسه‌اي انجام دهم. دو راه براي مقابله با سرطان وجود دارد. يكي مطالعات باليني است. مثلا فردي سرطان سينه دارد. چه كار بايد بكند؟ جراحي؟ راديولوژي، شيمي درماني؟ چه نوع شيمي درماني! آيا نيازي به برداشتن غدد سرطاني هست؟ جواب اين سوال‌ها بستگي به آزمايشات باليني فرد دارد. نوع درمان هر فردي بستگي به نتيجه آزمايشات خود دارد و در نتيجه هر موردي بايد به طور خاص بررسي شود.
ولي راه ديگري نيز براي مقابله با سرطان وجود دارد. شما نه جراحي مي‌كنيد، نه راديولوژي، نه شيمي درماني و نه به آمار مراجعه مي‌كنيد، شما اصلا با مريض كاري نداريد بلكه سعي مي‌كنيد از ساز و كار سلول‌هاي سرطاني سر در بياوريد. آيا شكل از DNA است؟ چه اتفاقي در اين سلول‌ها مي‌افتد؟ شما در اين راه مقابله به دنبال «درمان» نيستيد بلكه فقط سعي مي‌كنيد «بفهميد» و نتايجتان را بر روي موش‌ها آزمايش مي‌كنيد، نه آدم‌ها. سعي مي‌كنيد كه موش‌ها را مريض كنيد نه درمان. لوئيس پاستوريك پزشك بود. براي او درمان بيماران امري مهم بود ولي رابرت كخ پزشك نبود و تلاشي براي درمان بيماران انجام نمي‌داد. او فقط سعي مي‌كرد بفهمد كه سازوكار بيماري‌هاي واگيردار چيست؟ ولي سرانجام نتايج تحقيقات وي در درمان بيماري‌ها از اهميت به سزايي برخوردار شد.
جنگ از ابتداي تمدن انسان‌ها وجود داشته، هيچ چيز به اندازه جنگ در طول تاريخ به طور ثابت حضور نداشته است. جنگ يك پديده است، نه يك سري اتفاقات مجزا از زندگي انسان‌ها.
البته مطمئنا تلاش‌هاي انجام گرفته براي حل و فصل نزاع‌هاي خاص، بسيار ارزشمند و ستودني‌اند و گاهي واقعا نتيجه مي‌دهند؛ ولي با اين حال راه ديگري نيز براي برخورد وجود دارد: مطالعه جنگ به عنوان يك پديده كلي و مطالعه مشخصات كلي و معرفي آن از لحاظ‌هاي تاريخي، اجتماعي، روان‌شناسي و –بله- عقلاني. چرا انسان عقلايي به جنگ مي‌رود؟ منظور من از «عقلانيت» اين است:
رفتار يك فرد «عقلائي» است اگر آن رفتار بر اساس اطلاعات وي در علائق وي بگنجد.
با اين تعريف، آيا جنگ مي‌تواند عقلائي باشد؟ متاسفانه جواب بله است. آبراهام لينكلن در يكي از بزرگ‌ترين و بهترين سخنراني‌هاي خود چنين گفت كه : «هر دو دسته جنگ را زشت مي‌دانستند؛ ولي يكي شروع جنگ را به حيات ترجيح داد و ديگري قبول آن را به مرگ ايشان و اين چنين جنگ آغاز شد.»
اين يك اشتباه بزرگ است كه بگوييم جنگ غيرعقلايي است. ما با غيرعقلايي خواندن پديده‌هاي ناخوشايند جهان- مانند جنگ‌ها، اعتصاب‌ها، تبعيض‌نژادي و ... – در واقع چشم را روي آنها مي‌بنديم و ناديده‌شان مي‌گيريم در حالي كه آنها لزوما غيرعقلائي نيستند و در واقع با وجود اينكه شايد اين امر ناخوشايند باشد، برخي از آنها عقلائي‌اند. اگر جنگ‌ عقلائي است، پس ما اگر بتوانيم ساختار آن را شناسايي كنيم، شايد بتوانيم مشكل را شناسايي كنيم در حالي كه اگر با تصور غيرعقلائي بودن، چشم بر آن ببنديم قطعا نخواهيم توانست كه مشكل را دريابيم. سال‌ها پيش من در جمعي از دانشجويان دانشگاه ييل حضور داشتم. جيم توبين، كه بعدها برنده جايزه نوبل شد، نيز آنجا بود. بحث آزادي در جريان بود و يكي از سوال‌هايي كه در جريان بحث مطرح شد، اين بود، آيا كسي مي‌تواند اقتصاد را در يك كلمه خلاصه كند؟» توبين پاسخ داد: «بله» گفت: «انگيزه‌ها» در واقع سر و كار اقتصاد فقط با انگيزه‌ها است.
بنابراين، آنچه كه من به دنبال آن هستم، تحليلي اقتصادي از جنگ است. البته ممكن است آن طور كه مي‌خواستم، نتوانسته باشم منظور خود را بيان كنم. من در مورد اينكه چگونه بايد يك جنگ را پشتيباني مالي كرد، يا چگونه بايد بعد از جنگ به نوسازي پرداخت يا هر چيزي شبيه اينها حرف نمي‌زنم، بلكه سخن من درباره شناسايي انگيزه‌هايي است كه به جنگ منتهي مي‌شود و اينكه چگونه مي‌توان انگيزه‌هايي ايجاد كرد كه از جنگ جلوگيري كرد.
بگذاريد مثالي بزنم. اقتصاد به ما نشان مي‌دهد كه چيزها هميشه آن طوري كه به نظر مي‌آيند، نيستند. براي مثال، فرض كنيد دولتي مي‌خواهد درآمدهاي مالياتي خود را افزايش دهد. به نظر مي‌رسد كه براي نيل به اين هدف بايد نرخ ماليات‌ها را افزايش يابد در حالي كه نه تنها اين كار درست نيست بلكه درست بر عكس چيزي است كه بايد انجام يابد. براي افزايش درآمدهاي مالياتي بايد نرخ ماليات كاهش يابد تا مردم انگيزه بيشتري براي كار كردن پيدا كنند، از ميزان فرار از ماليات‌ها كاسته شود، اقتصاد رونق بيشتري پيدا كند و ... اين فقط يك مثال بود و هزاران مورد شبيه آن وجود دارد. اقتصاد يك بازي است: انگيزه‌هاي بازيكنان تاثيرات متقابل و پيچيده‌اي بر هم مي‌گذارند و به نتايج غيرمنتظره و گاه مخالف با شهود موجود مي‌انجامند همان طور كه مي‌بينم اقتصاد واقعا اين گونه عمل مي‌كند.
حال بياييد به مساله جنگ بازگرديم و اينكه چگونه انسان عقلايي در اين تصوير مي‌گنجد. در اينجا نيز مثالي مانند مثال قبل وجود دارد. براي جلوگيري از وقوع جنگ بايد چه كرد؟ آنچه در نظر اول به وضوح بايد انجام يابد خلع سلاح و كم كردن تسهيلات نظامي است. اين طور نيست اتفاقا باز هم بايد درست بر عكس اين امر صورت گيرد. در طول سال‌هاي متمادي جنگ سرد بين ايالات متحده و شوروي، چيزي كه از وقوع جنگ واقعي بين دو كشور جلوگيري كرد هواپيماهايي بود كه هر 24ساعت روز و هر 365 روز سال را با سلاح‌هاي هسته‌اي پرواز مي‌كردند و آماده‌ حمله بودند. در آخر دوباره مي‌خواهم بر اين نكته تاكيد كنم كه بايد شروع به مطالعه محض جنگ كنيم، از تمام جوانب آن سعي كنيم بفهميم چه چيزي باعث وقوع آن مي‌شود. مطالعه‌اي محض و كاملا علمي كه شايد منتهي به صلح شود همان طور كه مي‌بينيم مطالعات جزئي و خاص تا به حال آنگونه كه بايد نتيجه نداده‌اند.
حال مايلم تا اندكي به فعاليت‌هاي خود كه توسط (Prize Committe) بررسي شده‌اند بپردازم، مخصوصا اجازه دهيد در مورد بازي‌هاي تكرار شونده (Repeated games) و ارتباط آنها با جنگ، ديگر نزاع‌ها از قبيل اعتصاب‌ها و .... و به طور كلي كليه وضعيت‌هايي كه به تقابل مي‌انجامند، صحبت كنم.
مدل بازي‌هاي تكرار شونده، تقابل‌هاي طولاني مدت را مدل مي‌كند. اين تئوري قادر است پديده‌هايي از قبيل نوع‌دوستي، همكاري، اعتماد، وفاداري، انتقام، تهديد(عليه خود يا ديگران) - پديده‌اي كه در ابتدا شايد غيرعقلاني به نظر آيد – را براساس پارادايم حداكثر كردن سود «فردي» تئوري بازي‌ها و اقتصاد نئوكلاسيك توضيح دهد.
اينكه اين تئوري مي‌تواند اين پديده‌ها را «توضيح» دهد به اين معني نيست كه مردم با فكر و انديشه و بنا به نفع شخصي خود تصميم مي‌گيرند كه انتقام بگيرند يا سخاوتمندانه رفتار كنند بلكه در طول قرن‌ها مردم هنجارهاي رفتاري را به وجود آورده‌اند كه عموما موفق و در واقع بهينه‌اند. اين چنين بهينه‌كردن رفتارها شايد بيولوژيكي يا ژنتيكي باشد و شايد Memotic، اين واژه از ريشه Meme ساخته شده كه اولين‌بار توسط ريچارد داوكين(زيست‌شناس) در مقابل واژه ژن (Gene) به كار برده شد.
وي معتقد بود همانگونه كه ژن عامل انتقال موروثي و تكامل زيستي است، Meme نيز عامل انتقال موروثي و تكامل اجتماعي است.
يكي از بزرگ‌ترين اكتشافات تئوري بازي‌ها در اوايل دهه هفتاد، هنگامي به وقوع پيوست كه زيست‌شناس‌هايي به نام‌هاي جان مينارد اسميت و جورج پرايس دريافتند كه تعادل استراتژيك در بازي‌ها و تعادل جمعيت در دنيا از قوانين مشابهي پيروي مي‌كنند، بدين ترتيب تكامل – چه از نوع ژنتيك و چه Mematic در نهايت به يك تعادل استراتژيك منتهي خواهد شد. پس آنچه مي‌خواهيم بدان برسيم اين است كه در بازي‌هاي تكرار شونده، تعادل استراتژيك منجر به پديده‌هايي همچون نوع‌دوستي، همكاري، اعتماد، وفاداري، انتقام، تهديد و ... مي‌گردد. اجازه دهيد ببينيم كه اين نتيجه‌گيري از كجا به دست مي‌آيد.
منظور من از «تعادل استراتژيك» چيست؟ به طور كلي، در يك بازي هنگامي گفته مي‌شود كه بازيكنان در تعادل استراتژيك به سر مي‌برند كه بازي‌هاشان متقابلا بهينه باشند: هنگامي كه رفتارها و طرح‌هاي هر بازيكن در محيط استراتژيك داده شده عقلاني باشد يعني هنگامي كه هركدام از آنها از رفتارهاي و طرح‌هاي ديگران آگاه است.
در سال 1994 در پانزدهمين سالگرد انتشار «تئوري بازي‌ها و رفتار اقتصادي» توسط جان‌فون نويمان و اسكار مورگنسترن، جايزه نوبل اقتصاد به دليل به قاعده درآوردن و توسعه مفهوم تعادل استراتژيك به جان‌نش اعطا شد.
اين جايزه مشتركا با نش به جان هرسيني (John Harsangi) و رينهارد زلتن تعلق گرفت كه اولي به خاطر به قاعده در آوردن و توسعه تعادل Bayesian و دومي تعادل كامل مورد تقدير قرار گرفتند. مفاهيم تعادل هماهنگ شده (Carrelated equilibrian) (اومن، 1974 و 1987) و تعادل قوي (Strony equilibrian) (اومن 1959) كه هر دو در اعطاي جايزه امسال درنظر گرفته شده‌اند و سه مفهوم بنيادي ذكر شده سنگ بناهاي تئوري بازي‌هاي غيرهمكارانه هستند.
پس از جايزه نوبل 1994، دو جايزه نوبل اقتصاد ديگر به كاربردهاي از مفاهيم بنيادي اعطا شد كه اولين آنها در 1996 به ويليام ويكري به خاطر تحقيقاتش در زمينه حراج تعلق گرفت (ويكري هر زمان بين اعلام برندگان و جشن درگذشت) ساختار حراج‌ها در ميان كاربردهاي عمده و كاربردي نظريه بازي‌ها است.
دومين جايزه امسال (2005) اعطا شد. پروفسور شلينگ به خاطر به كارگيري مفاهيم بنيادي تعادل (كه در بالا به آنها اشاره شد) به بازي‌‌هاي تكرار شونده، مورد تقدير قرار گرفته است. يك بازي تكرارشونده اينگونه است كه فرض كنيد كه شما بازي G را با همان بازيكنان هر سال بازي مي‌كنيد. يك نفر مي‌تواند اين رفتار را به عنوان يك بازي بزرگ درنظر بگيرد – كه به آن ابربازي G نيز مي‌گويند و با G نشان مي‌دهند – كه قانون آن اين است كه بازي G را هر سال بازيكن تكرار كند. ايده اين است كه مفاهيم مذكور به جاي به كارگيري بر روي بازي G، بر روي G به كار گرفته شوند و نتايج در اين حالت بررسي شوند.
نظريه بازي‌هاي تكرارشونده كه از اين فرآيند، پديدار گشته بسيار غني و عميق است. در چند دقيقه‌اي كه از زمان من باقيمانده، من به سختي خواهم توانست تا عمق آن را بشكافم، ولي اجازه دهيد كه سعي خود را بكنم. من به طور خلاصه فقط از يك جنبه به موضوع خواهم پرداخت: همكاري، به طور كلي نتيجه اين است: «تكرار، همكاري، را ممكن مي‌سازد». اجازه دهيد اين نتيجه را قدري روشن‌تر كنيم. ما هنگامي نتيجه يك بازي را «همكارانه» مي‌ناميم كه هيچ بازيكني نتواند تخمين‌كننده نتيجه بهتري براي خود شود. توجه به اين نكته مهم است كه در كل، يك نتيجه «همكارانه» ناشي از تعادل نيست، بلكه نتيجه يك توافق است. براي مثال، در بازي مشهور «معماي زنداني» (در اين بازي دو فرد مورد بازجويي قرار مي‌گيرند و از هر دو خواسته مي‌شود كه در مورد فرد ديگر اعتراف كنند، شرايط اينگونه است كه اگر يكي برعليه ديگري اعتراف كند، خود آزاد شده و ديگري به 20سال زندان محكوم مي‌شود، اگر هر دو برعليه هم اعتراف كنند، خود آزاد شده و ديگري به 20سال زندان محكوم مي‌شود، اگر هر دو بر عليه هم اعتراف كنند، هر دو به 5 سال زندان و اگر هيچ يك اعترافي نكنند هر دو به يك سال زندان محكوم مي‌شوند.م)
شرايطي كه هيچ يك از زنداني‌ها اعتراف نكنند يك نتيجه همكارانه است و با اينكه بهترين انتخاب هيچ يك از زنداني‌ها نيست ولي براي هر دو آنها بهتر از تعادل يكتاي بازي است (طبق نظريه‌ بازي‌ها مي‌توان اثبات كرد كه اين بازي تنها در يك حالت به تعادل مي‌رسد و آن شرايطي است كه هر دو زنداني‌ها برعليه ديگري اعتراف كنند.م)
مثال ساده‌تري نيز مي‌توان زد: در بازي H روناوكالين بازي مي‌كنند. رونا بايد تصميم بگيرد كه هردوشان به يك اندازه پول بگيرند (مثلا 1000تومان) يا خودش 10برابر بيشتر و به ديگري 10برابر كمتر. در همان زمان كالين نيز بايد تصميم بگيرد كه آيا بايد يك عمل مستحق مجازات را انجام دهد يا نه كه در صورت انجام هردوشان تنبيه شده و تقسيم پول منتفي خواهد شد و هيچ‌كدام از بازيكنان هيچ چيزي به دست نخواهند آورد. جدول بازي به شكل زير است:

 


نتيجه (ع‌و‌پ) يعني دريافت هركدام 1000تومان يك نتيجه همكارانه است.
در حالي كه هيچ بازيكني نمي‌تواند تعيين‌كننده مقدار بيشتري براي خود باشد، ولي مانند «معماي زنداني» اين نتيجه در حالت تعادل به دست نمي‌آيد.
چرا نتايج همكارانه با اينكه در حالت تعادل به دست نمي‌آيند باز هم جالب توجهند؟ پاسخ اين است كه اين نتايج در زمينه‌هايي كه در آنها قراردادها لازم الاجرا هستند با قرارداد – توافق – قابل دستيابي‌اند. چنين زمينه‌هايي بسيار‌اند؛ براي مثال يك زمينه ملي با يك دستگاه قضايي اگر قراردادها لازم‌الاجرا باشند، روناوكالين مي‌توانند به نتيجه (ع‌و‌پ) دست پيدا كنند و اگر نه (ع‌و‌پ) چندان قابل دستيابي نخواهد بود.
نظريه بازي‌هاي همكارانه كه ريشه در چنين ملاحظاتي دارد يك دهه قبل از مطالعات نش به وجود آمده است (فون نويمان و مورگن اشترن) اين نظريه كه به نظر من بسيار قوي و پربار است، باعث پربار شدن ايده‌هاي اصلي نظريه بازي‌ها شده است. چيزي كه من اينجا به دنبال آن هستم، رابط بين نظريه ‌بازي‌هاي همكارانه و بازي‌هاي تكرار شونده است. ايده‌ اصلي اين است كه تكرار مانند يك مكانيسم اجبار عمل مي‌كند كه باعث اهميت يافتن و روشن‌تر شدن نتايج همكارانه در حالت تعادل مي‌گردد- وقتي كه همه به گونه‌اي عمل مي‌كنند كه بيشترين نفع را برايشان دارد.
اين امر از لحاظ شهودي به سادگي قابل فهم است. مردم يك رابطه‌ طولاني مدت همكاري با هم دارند. آنها مي‌دانند كه فردايي هم وجود دارد و هر رفتار بي‌جايي مجازاتي در پي خواهد داشت. مثلا فردي كه به مشتريان خود كلك مي‌زند، درست است كه در كوتاه مدت سود مي‌برد ولي قطعا نخواهد توانست به مدت طولاني در بازار به فعاليت خود ادامه دهد.
حال اجازه دهيد اين مطالب را در قالب بازي H بيشتر توضيح دهم و روشن‌تر كنم. اگر بازي فقط يكبار انجام پذيرد، در اين صورت بهترين كار براي رونا اين خواهد بود كه دست به بازي حريصانه بزند و بهترين گزينه براي كالين اين خواهد بود كه به اين بازي تن دهد و دست به مجازات نزند. البته كالين خيلي از شرايط راضي نخواهد بود زيرا مبلغ خيلي كمتري از رونا به دست مي‌آورد ولي چاره ديگري نيز نخواهد داشت. به اين ترتيب تنها حالت تعادل اين بازي حالت (ح و پ) خواهد بود.
ولي در اين بازي H ، كاري هست كه كالين بتواند انجام دهد. او مي‌تواند رونا را تهديد كند كه اگر حريصانه بازي كرد، دست به مجازات خواهد زد، بنابراين به نفع رونا نخواهد بود كه حريصانه بازي كند.
استراتژي رونا اين است كه: «هميشه (ع) را بازي كن» و استراتژي كالين: «تا موقعي كه رونا (ع) را بازي كرد (پ) را بازي كن و اگر (ح) را بازي كرد (ت) را بازي كن».
اگر بخواهيم روشن‌تر سخن بگويم. چيزي كه باعث ايجاد اين تعادل مي‌شود، تهديد به مجازات است.


البته فرضي وجود دارد كه صحت مطلب بالا بسته به آن است و آن بالا نبودن نرخ ترجيح زماني بازيكنان است.
منظور من تنها نرخ ترجيح زماني مالي كه در بانك‌ها ارائه مي‌شود نيست. منظور من نرخ ترجيح زماني فردي و دروني است. براي اينكه تكرار بتواند باعث ايجاد همكاري در بين بازيكنان شود، لازم است كه آنها زياد خواهان نتايج آني نباشند، بدين معني كه اهميت زيادي براي زمان حال قائل نباشند. اگر شما همين حالا خواهان صلح هستيد احتمالا هيچ‌گاه به صلح نخواهيد رسيد. ولي اگر زمان داشته باشيد- اگر بتوانيد صبر كنيد- هر چيز تغيير خواهد كرد؛ در اين شرايط است كه خواهيد توانست به صلح دست يابيد. اين يكي از ويژگي‌هاي متناقض‌نما و وارونه تئوري بازي‌ها و در واقع علم است. همين يك يا دو هفته‌ پيش بود كه فهميدم گرم شدن زمين مي‌تواند با تغيير جهت جريان آب گرم گلف استريم (جريان آب گرم در اقيانوس اطلس كه از طرف مكزيك به سمت اروپا جريان دارد) باعث خنك‌تر شدن آب و هواي قاره اروپا شود.
يعني گرم شدن باعث خنك شدن شود. خواستار صلح آني بودن نيز ممكن است باعث شود كه نه حالا و نه در آينده به صلح نرسيم ولي اگر صبر داشته باشيم ممكن است حتي همين حالا به صلح برسيم.
دليل اين موضوع همان چيزي است كه در بالا گفته شد: در استراتژي‌هايي كه در حالت تعادل ابر بازي‌ها منجر به همكاري مي‌شوند مجازات‌هايي گنجانده شده‌اند، به اين ترتيب كه اگر در هر مرحله‌اي همكاري در شرف اتفاق افتادن نباشد، در مراحل بعد از آن اين مجازات‌ها اتفاق مي‌افتند. اگر نرخ ترجيح زماني بسيار بالا باشد، در اين صورت بازيكنان بيشتر به زمان حال علاقه‌مند خواهند بود تا آينده بدين ترتيب بازيكنان به جاي صبر كردن و منتظر نتيجه همكارانه ماندن گزينه‌اي را انتخاب خواهند كرد كه در زمان حال براي آنها بيشترين نفع را دارد. اين مساله باعث تباه شدن راهكار «مجازات در مراحل بعدي» مي‌شود.
به طور خلاصه: در ابر بازي H ، نتيجه همكارانه‌ (پ و ع) در حالت تعادل قابل دستيابي است. اين يك حالت خاص قاعده‌اي كلي به نام «تئوري فولك» است كه مي‌گويد هر نتيجه همكارانه بازي G يك نتيجه استراتژيك و تعادلي ابربازيG است (حتي اگر اين نتيجه يك نتيجه تعادل G نباشد) و برعكس؛ هر نتيجه استراتژيك و تعادلي بازي G يك نتيجه همكارانه براي G است.
به عبارت ديگر، تكرار به عنوان يك مكانيسم اجباري عمل مي‌كند، يعني در يك بازي كه شكاري در يك مرحله به دست نمي‌آيد، تكرار باعث دستيابي به نتيجه همكارانه مي‌شود. البته عامل ذكر شده در فوق را نيز نبايد ناديده گرفت، اين استدلال زماني صحيح خواهد بود كه نرخ ترجيح زماني همه بازيكنان كم باشد.
نكته ديگري كه بايد به آن اشاره كرد دوباره به جايزه نوبل سال 1994 مربوط مي‌شود: جان‌ نش به اين خاطر برنده جايزه نوبل شد كه بحث تعادل را توسعه داد و رينهارد سلتن نيز به خاطر دستاوردهايش در زمينه تعادل كامل برنده اين جايزه شد. تعادل كامل تقريبا به اين معني است كه «تهديد به مجازات» معتبر است به اين معني كه اگر شما مجبور به انجام مجازاتي شويد، بعد از انجام مجازات هنوز در حالت تعادل هستيد و انگيزه‌اي براي منحرف شدن نداريد.


آنچه در بالا ذكر شد، مسلما در مورد تعادلي كه در ابربازي H توضيح داديم صادق نيست. اگر رونا بازي (2) را به‌رغم تهديد كالين بازي كند، در اين صورت كالين هيچ گاه ترجيح نخواهد داد كه براي هميشه دست به مجازات بزند. اين مساله باعث مطرح‌شدن اين سوال مي‌شود كه آيا امكان دارد در بازي‌هاي تكرار‌شونده، (ع و پ) علاوه‌بر تعادل استراتژيك در تعادل كامل نيز دست‌يافتني باشد.
جواب آري است. در سال 1976، ليود شيپلي – كه به نظر بهترين تئوريسين نظريه‌بازي‌ها است – و من قضيه‌اي را كه به نام «قضيه كامل فولك» شناخته مي‌شود را اثبات كرديم. هم‌زمان با اين كار نتيجه مشابهي نيز مستقلا توسط آريل رابين اشتاين ارائه شد.
هر دو نتيجه تقريبا به طور هم‌زمان منتشر شدند (اومن و شيپلي 1994 – رابين اشتاين 1994). قضيه كامل فولك عبارت است از اينكه در ابربازي G هر نتيجه همكارانه G به عنوان يك نتيجه تعادل كامل ابربازي G قابل‌دستيابي است. (حتي اگر اين نتيجه يك نتيجه تعادلي بازي G نباشد.) عكس قضيه نيز برقرار است. به طور خلاصه، براي هر بازي G داريم:
قضيه كامل فولك: نتايج همكارانه بازي G منطبق با نتايج تعادل كامل ابربازي G هستند.
تكرار دوباره به عنوان يك مكانيسم اجبار عمل مي‌كند. يعني همكاري را كه در يك بازي يك مرحله‌اي قابل‌دستيابي نيست، دست‌يافتني مي‌كند، حتي وقتي كه تعادل استراتژيك جايش را به تعادل كامل كه بسيار دقيق‌تر از آن است مي‌دهد. در اين جا نيز دوباره بايد به فرض كم بودن نرخ‌هاي ترجيح زماني توجه داشته باشيم.
اثبات قضيه كامل فولك، اثبات جالبي است. به همين دليل من قصد دارم تا آن را به گونه‌اي ساده در قالب بازي H و نتيجه همكارانه (ع و پ) توضيح دهم. در وهله اول، تعادل بازي را هميشه به سمت نتيجه (ع و پ) هدايت مي‌كند. در صورتي كه رونا حريصانه بازي كند، كالين براي تنبيه او (ت) را بازي خواهد كرد. البته او اين بازي را براي هميشه انجام نخواهد داد، بلكه تنها تا زماني كه انحراف رونا براي بازي حريصانه بي‌ثمر شود. البته اين خود به تنهايي كافي نيست؛ بلكه علاوه‌بر اين انگيزه ديگري نيز بايد باشد تا كالين دست به بازي تنبيه كننده بزند. در واقع ايده اصلي اثبات نيز از همين موضوع به دست مي‌آيد: اگر كالين رونا را تنبيه نكند، آن گاه رونا با بازي حريصانه كالين را تنبيه خواهد كرد (يعني رونا كالين را به خاطر اينكه او را تنبيه نكرده تنبيه خواهد كرد.) اين پروسه به همين ترتيب ادامه مي‌يابد، ‌يعني اگر هر كدام از بازيكنان ديگري را تنبيه نكند، به خاطر اين كار توسط بازيكن ديگر تنبيه خواهد شد.

قسمت اعظمي از جامعه با اين چنين استدلالي از فروپاشي مصون مي‌ماند. اگر شما توسط يك افسر پليس براي سرعت غيرمجاز متوقف شويد،‌ از رشوه‌ دادن ابا مي‌كنيد زيرا از اين مي‌ترسيد كه وي شما را به اين كار متهم كند. اما او چرا نبايد پيشنهاد رشوه را قبول نكند؟ زيرا از اين مي‌ترسد كه شما از او به اين اتهام شكايت كنيد.
به اين ترتيب نظريه بازي‌هاي همكارانه نه تنها تمام نتايج همكارانه يك بازي را معين مي‌سازد، بلكه اطلاعات لازم براي انتخاب ميان آنها را نيز در اختيار ما قرار مي‌دهد. راه‌هاي بسياري براي اين كار وجود دارد، اما شايد شناخته‌ترين آنها نظريه «هسته» (Core) باشد كه توسط لويد شيپلي در اوايل دهه 50 ارائه شده است. گوييم نتيجه X از يك بازي در هسته آن قرار دارد، اگر هيچ مجموعه S از بازيكن‌ها وجود نداشته باشد كه بتوانند بهتر از آن عمل كنند. شايان ذكر است كه مفهوم هسته نقشي اساسي در كاربردهاي نظريه‌ بازي‌ها در اقتصاد بر عهده دارد.
ارتباط قوي ديگري كه بين بازي‌هاي تكرارشونده و تعادل وجود دارد اين است كه وقتي در يك بازي بازيكنان در تعادل (استراتژيك) هستند، براي هيچ كدام از آنها به صرفه نيست كه استراتژي بازي خود را تغيير دهند. يك تعادل قوي نيز به شكل مشابهي تعريف مي‌شود،‌ با اين تفاوت كه در اين نوع تعادل نه تنها براي هيچ يك از بازيكنان بلكه براي هيچ مجموعه‌اي از آنها نيز به‌صرفه نيست كه بازي خود را تغيير دهند. بنابراين قضيه زير را داريم:
قضيه (اومن - 1959): نتايجي كه در هسته بازي G قرار دارند مطابق با نتايج تعادل قوي ابربازي G هستند.
جان نش در مقاله سال 1950 خود علاوه‌بر تشريح تعادل استراتژيك (كه به خاطر آن برنده جايزه نوبل شد) به بررسي موضوع ديگري نيز پرداخت كه با نام برنامه‌اش (Nash program) شناخته مي‌شود. وي در اين موضوع به بررسي قضاياي نظريه‌بازي‌هاي همكارانه در قالب برخي بازي‌هاي غيرهمكارانه خاص پرداخت و به اين ترتيب پلي‌ بين نظريه بازي‌هاي همكارانه و غيرهمكارانه ايجاد كرد. سه قضيه‌اي كه در بالا معرفي شدند نشان مي‌دهند كه تكرار نيز عينا چنين پلي را ايجاد مي‌كند (در واقع تكرار، تحقق برنامه‌اش است.)
*اومن برنده جايزه نوبل سال 2005 اقتصاد است. اين سخنراني، سخنراني وي به مناسبت دريافت اين جايزه است.
منبع: http://donya-e-eqtesad.net/Default_view.asp?@=193947

Insights into Game Theory

Insights into Game Theory

Ein-ya Gura and Michael B. Maschler

Cambridge, United Kingdom: Cambridge University PressCambridge University Press (known colloquially as CUP) is a publisher given a Royal Charter by Henry VIII in 1534, and one of the two privileged presses (the other being Oxford University Press).
..... Click the link for more information., 2008 (236 pages)

There are many introductory texts and complicated tomes available on game theory. Most of these books seem to fit into two categories: those for popular consumption and those for persons with significant mathematical skills. The upshot of this situation is that economists and social scientists who encounter game theory on occasion either get generalized theory and overviews about experiments and evidence, or they eventually meet a barrier in the form of very sophisticated mathematics. This text attempts to bridge the gap for nongame theorists by investigating game theory through presentations of four accessible topics. Thus, the book is both introductory and sophisticated, in a manner that engages by enabling the reader to do game theory. The book is quite valuable in that it offers the social scientist familiar with game theory in general terms the opportunity to discover some of the crucial features of its methods.

The authors cut to the chase, describing the general problems of each of the four cases in a sparse but readable prose. Then, they pose each problem in game theory terms and suggest theoretic techniques to address it. The authors rely on many examples to highlight the techniques of analysis, explaining each example clearly and concisely. The reader finds the real meat of the book in the practice exercises. Located at regular intervals, they serve as vehicles for solidly confirming the insights of the techniques, while giving the reader a sense of the logic that is at the core of "thinking like a game theorist."

The techniques and exercises are arranged to increase the reader's depth of understanding in a progression that relies on helpful answers to the exercises (found in the appendix). Make no mistake, the sparse text and direct presentation are counterbalanced by challenging exercises that require patience, focus, and perseverance. The payoff is difficult to describe: I liken lik·en  
tr.v. lik·ened, lik·en·ing, lik·ens
To see, mention, or show as similar; compare.



[Middle English liknen, from like, similar; see like2  my reading and work on the problems to a childlike discovery of a place of wonders and adventures. This analog highlights the success of the text: readers will start in a familiar world of social science and economics--a world of a flat plain--and they will be brought into a new one of game theory--a mountain above the plain--finding the road rough and narrow but the mountaintop moun·tain·top  
n.
The summit of a mountain.  giving a new perspective.

The four cases are rather famous ones from great minds in the field of game theory. The first one is the matching problem driven by the observation that there are many ways to match applicants to institutions of higher learning, but there are some ways of matching that are better than others. The second case presents the problem of social justice and majority voting Majority voting

Voting system under which corporate shareholders vote for each director separately. Related: Cumulative voting.



majority voting . This is often presented in introductory economics texts, but here it is represented in fuller detail. In addition, the search for alternate voting rules receives a brief mention, along with Arrow's Impossibility Theorem. The third case presents cooperative games, and the complexity of the analysis ratchets up. Here, the authors address a variety of traditional situations, such as voluntary exchange, coalition building, partnership dissolution, and the U.N. Security Council. The final case is the bankruptcy problem in the Talmud. The case addresses those situations when many claims against an estate add up to a value that exceeds the value of the estate, suggesting the problem of determining the "fair" allocation of the estate to the claimants. Several possible allocations are suggested by the Talmud and game theory.

The authors claim that this text has three aims. The first is to introduce readers to a deep mathematical thinking that is not buried under complex formulas. The second aim is to show game theory as a tool for looking at social issues. The final aim, for those who do not merely read but also study the book, is to enhance the sophistication so·phis·ti·cate  
v. so·phis·ti·cat·ed, so·phis·ti·cat·ing, so·phis·ti·cates

v.tr.
1. To cause to become less natural, especially to make less naive and more worldly.

2.  of their mathematical thinking. I can say with firm confidence that the text succeeds on all these counts. The presentation is definitely mathematical throughout but not so complex that one is intimidated; rather, one is brought gradually into the game theory methodology--and this method is one involving deep thinking, containing complexities and multiple interrelationships. The second aim is met by the text's ability to contribute to our understanding of social problems by bringing clarity. Indeed, the meaning of game theory's insights is easily grasped once some investment in the exercises is accomplished--admittedly with some extra time and effort. The cases are nontrivial nontrivial - Requiring real thought or significant computing power. Often used as an understated way of saying that a problem is quite difficult or impractical, or even entirely unsolvable ("Proving P=NP is nontrivial"). The preferred emphatic form is "decidedly nontrivial". , for they focus on important social issues such as resource allocationresource allocation Managed care The constellation of activities and decisions which form the basis for prioritizing health care needs
..... Click the link for more information., social justice, mutual cooperation, and the meaning and implications of fairness.

The book is valuable in that it offers a bridge between the available introductory presentations and the advanced textbooks that contain intimidating mathematics. It is an excellent second text, for instance, to follow the basic presentation of game theory and religion in Steven J. Brams' Biblical Games: Game Theory and the Hebrew Bible (MIT MIT - Massachusetts Institute of Technology  Press, 1992) or to follow an introductory undergraduate text such as Avinash Dixit and Susan Skeath's Games of Strategy (W. W. Norton & Co., 1999). What is marvelous about this work is its pure focus on helping the lay social scientist access the tools of game theory that are now so prominent in the normative analysis of markets and other social interactions.

Michael Welker