نمی دانم چرا  چند وقتی است که سراغ این وبلاگ نیامدم ... و امروز خیلی شانسی وسط تمامی گرفتاری هایم بالاجبار محکوم به گذراندن وقت شدم و در میان جستجوهای خودم به اینجا رسیدم. 

من نظریه بازی ها را از زاویه ریاضی و خیلی دقیق دنبال نکردم و به قول دوستان به شیرجه ای در عمق یک وجب اکتفا کرده ام. چندی است که با مدیران محترم بنگاه های اقتصادی در رابطه با تدوین کتابهای مدیریتی با موضوعاتی کاملا نو همکاری می کنیم. کتابی را گردآوری کردیم تحت عنوان تئوری های نوین مدیریت و در ادامه کتابی را مشغول ویرایش هستم با عنوان نظریه آشوب در مدیریت نوین... ناگهان به ارتباطی گنگ رسیدم بین نظریه های نوین ... یعنی رابطه بین نظریه آشوب و نظریه بازی ها و ارتباط تنگاتنگ این دو نظریه در برآورد و پیش بینی های فضای رقابتی و خلق استراتژی هایی با سطح نوآوری بالا... 

در نظریه آشوب وقتی از زاویه ای خاص به وقایع می نگریم که به دلیل ابهامات ساختاری امکان پیش بینی در آنها وجود ندارد , با گذر از نظام علت و معلولی به دنبال ارتباطاتی هستیم که بتوانیم وقوع پیشامدها را بر اساس قوانین و نظمی بزرگتر توجیه نماییم. بی نظمی در نظم و نظم در بی نظمی , اثرپروانه ای و خودمانایی و ... به کمک ما می آیند تا بتوانیم خطوط ارتباط بین عوامل و پیشامدها را پر رنگ تر کنیم. حال بیاییم در زاویه نظریه بازیها به ویژه در شرایطی که پیش بینی شرط موفقیت در کسب نتیجه هوشمندانه است, را مرور کنیم: 

کتاب بازی پیش بین را به خاطر آوردم و فرمول بندی دموسکویتا برای پیش بینی وقایع تاریخی با تعریف بازیگران متعدد و بازی های به مراتب پیچیده تر ... علیرغم اینکه این تلاش خیلی مورد توجه جهانیان قرار گرفته است و از دموسکویتا با لقب نوستراداموس قرن یاد می کنند اما همه این پیش بینی ها تا کنون معتبر نبوده است. 

مرزی وجود دارد در انتخاب نگرش مبنی بر نظریه آشوب ... این مرز تعیین کننده میزان ابهام در ساختار بازی است. قاعدتا هر چقدر بازی پیچیده تر و بازیگران نقش آفرین بیشتر می شوند و ارتباط تاریخی وقایع پیوندی عمیق تر می یابند, بازی بیشتر از گذشته به نظریه نوین آشوب گرایش می بابد. دقت گرده اید که همواره تاریخ جاذبه ای غریب دارد و یا علل کاملا پیش پا افتاده و معمولی چگونه برگ های بزرگی از تاریخ را رفم زده و ورق زده اند؟